مهمانی خدا آغاز شد.
از خدایم می خواهم به من توفیق دهد تا شعله ی سبز عبادت را پاس بدارم...
پ.ن:
تو که آهسته می خوانی قنوت گریه هایت را
میان ربنای سبز دستانت دعایم کن
بعد نوشت:
رمضان دیگر ربــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــنا ندارد...
سال گذشته خوشحال بودیم که صدای استاد شجریان را در فضای نوستالژیک ربنا شنیدیم.
امسال هم منتظر بودیم که با شنیدنش بدونیم که مارمضون اومده و بچه ها خوراکی های قایم کردشونو میارن پای سفره ی افطارو خیلی خاطرات دیگه.
اما اینروزا خاطرات دیگه فقط خاطره شدن .
روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد
در رگ ها نور خواهم ریخت .
و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پر خواب، سیب آوردم. سیب سرخ خورشید
من گره خواهم زد چشمان را با خورشید،دل ها را با عشق،سایه ها را با آب،شاخه ها را با باد
و به هم خواهم پیوست خواب کودک را با زمزمه ی زنجره ها
بادبادک ها به هوا خواهم برد
گلدان ها آب خواهم داد
آشتی خواهم داد
آشنا خواهم کرد
راه خواهم رفت
نور خواهم خورد
دوست خواهم داشت
***
*نیمه شعبان مبارک*
پ.ن:
می گویند وقتی همه جا از ظلم،دروغ و فساد پر میشود منجی ظهور خواهد کرد.
خدا انگار خوابیده!!!